شادروان استاد زرياب خويی در مقاله ابن فورک، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی (۴/۴۲۱) از کتابی منسوب به ابوبکر ابن فورک، متکلم نامدار اشعری ايران ياد می کند به نام النظامي في اصول الدين که حاجی خليفه (۲/۱۹۶۰) آن را به وی نسبت داده و گفته ابن فورک آن را برای خواجه نظام الملک وزير ساخته بوده است. مرحوم زرياب به حق نسبت چنين کتابی را به وی رد می کند، چرا که امکان ندارد ابن فورک کتابی را برای وزيری ساخته باشد که دو يا چهار سال پس از مرگ وی تازه به دنيا آمده بوده است. استاد زرياب البته به نسخه اين کتاب دسترسی نداشته است و بنابراين توضيح بيشتری در رابطه با کتاب ارائه نمی دهد. خوشبختانه اخيرا من به عکسی از اين نسخه در مجموعه عکسهای استاد پروفسور دانيل ژيماره دسترسی پيدا کردم. بنابراين در اين مقاله کوتاه می کوشم اهميت اين کتاب را مورد توجه قرار دهم.
پيش از آن لازم است اين نکته را مطرح کنم که به دليل اهتمام خواجه به شافعيان و اشعريان و به دليل بنای مدرسه نظاميه و ارتباط دانشمندان شافعی و اشعری با وی، شماری از اين دانشمندان به نام او کتابهايی را تدوين می کرده اند. نمونه آنها امام الحرمين جوينی است که العقيدة النظامية و غياث الأمم را برای خواجه نوشته است. در دوره خواجه، برخی عالمان ديگر هم با او در ارتباط بوده اند و گاه به سفارش او رسالات و کتابهايی تأليف کرده اند. در ميان اشعريان مؤلف واقعی متن النظامي نيز کتاب خود را به رسم خواجه نوشته است که اين مطلب از عنوان کتاب هم بر می آيد. اهميت اين کتاب اين است که کتابی است در علم کلام و بنا بر عقيده اشعريان که ارزش انتشار دارد.

+++++++++

در مقاله ابن فورک استاد زرياب، وی به نواده ای از ابن فورک اشاره می کند و شرحی کوتاه از احوال او را بر اساس کتاب المنتظم ابن جوزی و طبقات الشافعية سبکی می آورد. ما در اينجا بر اساس منابع استاد زرياب و نيز کتاب لسان الميزان که اطلاعات مهمی را در رابطه با او ارائه داده، مختصرا احوال وی را می آوريم: ابوبکر احمد بن محمد بن الحسن الفورکی النيشابوری، سبط ابن فورک و داماد ابوالقاسم قشيری بوده و در مدرسه نظاميه بغداد تدريس و وعظ می کرده است و سخت با حنبليان درگير بوده است. وی پيشتر ساکن نيشابور بوده ولی بعد به بغداد آمده و در آنجا ساکن شده است (به احتمال ضعيفی شايد به دليل وقايع فتنه کندري). او متولد سال ۴۰۸ق است و در ۴۷۸ در بغداد درگذشت (نک: سبکی،۴/۷۹؛ ابن جوزی، ۹/۱۷[۱]). در لسان الميزان (۱/۳۰۴-۳۰۵)، اطلاعات جالبی درباره نقش او در فتنه مشهور ميان حنابله و اشعريان بغداد در عصر خواجه نظام الملک آمده است و اساسا او را مسبب آن فتنه ها می خواند. البته نويسندگان حنبلی و اصحاب حديث طبعا نسبت به وی نظر خوشی نداشته اند و او را متهم به مسائل مختلف و از جمله پوشيدن حرير و دنيا پرستی می کرده اند. نکته جالب درباره او اين است که درباره اش تعبير"لزم العسکر" را به کار برده اند که نشان می دهد وی مدتی ملازم خواجه نظام الملک و سلطان سلجوقی بوده است. به هر حال مؤلف واقعی کتاب النظامی که اشتباها حاجی خليفه آنرا به ابن فورک جد نسبت داده، اين نواده ابن فورک است که به دليل انتساب به نيای مادريش ابن فورک، به فورکی هم شهرت داشته است. بنابراين مؤلف کتاب، معاصر خواجه و واعظ در مدرسه او و نيز معاصر با دانشمند اشعری برجسته آن عصر امام الحرمين جوينی بوده است. اهميت کتاب او اين است که اولا از کهنترين کتابهای کلامی اشعری است که هم اينک در اختيار ماست و ثانيا می تواند در مقايسه با کتابهای کلامی جوينی، تحولات کلام اشعری و تمايزات جوينی را به درستی نشان دهد.

نسخه کتاب در کتابخانه آيا صوفيه ترکيه به شماره ۲۳۷۸ موجود است و به احتمال قوی منبع انتساب کتاب به ابن فورک در کشف الظنون هم همين نسخه بوده است که اشتباها بر روی برگ اول آن، کتاب به ابوبکر ابن فورک نسبت داده شده است. نام مؤلف در کتاب ما "الشيخ الإمام ابوبکر احمد بن محمد بن فورک" (نک: ۱۰۸ ب) آمده است. علت نسبت او به فورک، دقيقا روشن نيست، چرا که وی نواده دختری ابن فورک بوده و نه نواده پسری او و به هر حال نسبش در منابع به فورک نمی رسد. او يکجا از يکی از استادانش با کنيه ابوالحسين نام برده است (همان). اين ابوالحسين بايد ابوالحسين عبدالغافر بن محمد الفارسی باشد از علمای نيشابور که نام او به عنوان استاد مؤلف ما در کتاب سبکی آمده است. شايد هم، مقصود استادش در علم کلام باشد که از او با نام ابوالحسن (ابوالحسين) القزاز نام برده اند. تاريخ کتابت نسخه، آخر جمادي الآخرة سال ۷۹۰ق و در ۱۵۶ برگ است.
در آغاز کتاب، مؤلف به روشنی کتابش را به خواجه نظام الملک اهداء کرده، که از او با القابی همچون "... العادل العالم نظام الملک والدولة قوام الدين والملة وزير الوزراء تاج الوزراء اتابک..." ستايش کرده است (برگ۳ الف). مؤلف کتاب را به همين مناسبت النظامي القوامي الرضوي في ارشاد المبتدين الی قواعد اصول الدين ناميده است (۳ب). در کتاب تاريخ ربيع الآخر ۴۶۵ق برای رؤیایی که مؤلف در همان دوران که کتابش را تحریر می کرده ديده بوده، ثبت شده که نشان می دهد تأليف کتاب در اين تاريخ بوده است (نک: ۸۶ب). کتاب يک دوره نسبتا کامل علم کلام است، البته با اختصار به ويژه در فصول پايانی کتاب. قسمتهايی از آن به ويژه اهميت خاص دارد که اگر خداوند توفيق دهد، آن بخشها را زمانی منتشر خواهم کرد. اما در اينجا صرفا به برخی نکات اين کتاب بسنده می کنم:
در اوائل کتاب بابی را باز کرده در رابطه با معانی الفاظی که در ميان علماء علم الأصول يعنی متکلمان رائج است (في معاني ألفاظ تدور بين علماء علم الأصول، برگ۱۷ الف به بعد). در اين کتاب به رد عقايد اصحاب الطبائع و دهريان به تفصيل پرداخته شده و مباحثی مانند عقيده به هيولا و طبايع مورد رد و نقض کلامی قرار گرفته است ( ۲۴ ب در مورد اعتقاد به هيولا؛ نيز در مورد اصحاب الطبائع، نک: از ۳۰ الف تا ۳۳ ب). از نکات جالب در اين کتاب توجه ويژه او به رد عقايد کراميان درباره مسائل کلامی و به ويژه مسائل اسماء و صفات الهی است. اين مسئله تا آنجاست که بخش زيادی از کتاب را می توان به نوعی رد بر عقايد آنان دانست. با توجه به مناسبات تيره کراميان و اشعريان در زمان سلطان محمود غزنوی و پس از آن در خراسان، توجه مؤلف ما به مسائل آنان طبيعی است؛ اما اگر به طور خاص مسائلی که ما بين نيای او يعنی ابن فورک مشهور و کراميان در دربار محمود غزنوی گذشته است را به خوبی به خاطر بياوريم ( آنطور که او در نامه اش به ابواسحاق اسفراينی متذکر شده و ابن تيميه آن را گزارش کرده است[۲])، بيشتر می توانيم حساسيت اين نواده او را درک کنيم. اما نکته جالب توجه در اين ميان اين است که وی به صراحت نيای خود را شهيد می خواند (نک: ۸۹الف) و اين امر شايعه قتل و يا مسموم شدن ابن فورک را به دستور محمود غزنوی و به تحريک کراميان تأييد می کند. به هر حال اين مطلب از نقطه نظر تأکيد بر گزارش منابعي چون ابن حزم و سبکی بسيار حائز اهميت است. او حتی پدرش را نيز که داماد ابن فورک و از عالمان بوده است[۳]( نک: ۸ ب، ۴۳ب)، شهيد می خواند (نک: ۱۰۶ ب). وی از حضور پدرش در ری نيز گزارشی می دهد (نک: ۱۲۸ب). البته در بغداد عصر سلجوقی، ما گزارشی درباره حضور کراميان نداريم، ولی از آنجا که مؤلف کتابش را برای خواجه نظام الملک وزير نوشته است، روشن می شود که می خواسته است نظر خواجه را نسبت به خطر کراميان در خراسان جلب کند و او را نسبت به حضور و فعاليت آنان حساس نمايد. در مورد عقايد کراميه به بسياری از موارد و از جمله قول به جهت در مورد باری و اينکه باری تعالی محل حوادث است، می پردازد (نک: ۶۳ ب؛ ۶۴ب و نيز ۶۷الف). وی در رابطه با سفر ابن فورک به هرات گزارشی داده است (۳۷ب) و می دانيم که هرات از مراکز حضور کراميان بوده است. همچنين از گفتگويی ميان ابن فورک با صاحب بن عباد گزارش می دهد (۸۹الف). در اين کتاب همينطور در مورد اختلافات ميان اشعريان در مورد مسئله صفات و تأويل آيات و احاديث مربوطه مطالب قابل توجهی گزارش شده است (نمونه برگ۴۷ الف). در دوره مؤلف، می دانيم که در بغداد نزاع سختی ميان اشعريان و حنبليان برقرار بوده که خود مؤلف نيز در آن دست داشته است. در اين کتاب هم اين مسئله بازتاب دارد و در آن عقايد تشبيهی حنبليان مورد نقض و رد قرار گرفته است. همين امر تأييد می کند که کتاب محصول سالهای اقامت در بغداد است. با اين وصف او از احمد بن حنبل ستايش می کند و او را از اتهام تشبيه مبرا می داند و اقوال تشبيهی را که حنبليان به او منسوب می دارند نادرست می داند (۶۰الف و ب). وی به عقايد نجاريه و روافض هم در کنار معتزله توجه دارد (نمونه: ۱۰۵ الف). نکته جالب توجه در کتاب اشاره مؤلف است به ماتریدیان، بدون نام بردن از آنها که از نخستین اشارات به آنها در منابع باید قلمداد گردد. او عقیده ای از آنان را مورد انتقاد و رد قرار می دهد (نک: برگ ۱۰۴ الف).

این بحث ادامه دارد....
--------------------------------------------------------------------------------

[۱] نيز نک: تاريخ دمشق ابن عساکر، ۳۷/۲۹۰-۲۹۱

[۲] نک: مقاله استاد زرياب ذيل مدخل ابن فورک

[۳] نيز نک: المختصر فارسی، تحقيق محمد کاظم محمودي، تهران، ۱۳۸۴ ش، ص ۲۹۴، شماره ۲۱۱۶ که در شرح حال برادر ناتنی مؤلف ما نامی هم از پدرشان يعنی الأستاذ الإمام أبي منصور محمد بن الحسن (بن محمد بن ابراهيم) بن أبي أيوب الأيوبي می برد که از کتاب ما معلوم می شود وی نيز به قتل رسيده بوده است. در سياق شرح حال مؤلف ما نيز آمده است.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱:۰۴