لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۴۴٫۷۸۸ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۱ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۳۸
    بازدید از این یادداشت : ۳۶۰

    پر بازدیدترین یادداشت ها :

    پاتريشيا کرون، اسلامشناس و ايرانشناس نامدار معاصر که به تازگی از دنيا رفت از نمونه های برجسته رويکردی است که در آن تاريخنگاری مبتنی بر اسناد و مدارک تاریخی در بافت تاريخنگاری جهانی ديده می شود. درست از همین روست که توجه به بافتها و پيش زمينه های اجتماعی و جامعه شناختی در اين رويکرد بسيار با اهميت تلقی می شود. در ميان اسلام شناسان غربی کسانی هستند که هنوز گرايش کلی فيلولوژیک و تاريخنگاری سنتی سده نوزدهمی و اوائل سده بيستمی را نمايندگی می کنند؛ گرايشی که در واقع موتور محرک پژوهشهای تاريخی در حوزه اسلامشناسی بوده و هست. در اين رويکرد توجه به تاريخ مندی و تاریخ گذاری متون و همچنین عنايت به جزئيات اسناد و مدارک و تحولات تاريخی متنی و واژگانی بسيار با اهميت قلمداد می شود و البته پرداختن به همه اینها نيازمند توانایی های زبانی و مهارتهای فنی است. شماری نيز در چند دهه اخير بيشتر همتشان معطوف به رويکردهای آنتروپولوژيک و انسانشناختی است و به کلی مطالعه اسلام و پديده های تاريخی اسلامی را گسسته از محيط جهانی خود مورد مطالعه قرار می دهند. در اين ميان شمار زيادی از اسلامشناسان غربی در سده بيستم به اهميت مطالعه اسلام در بستر تاريخ جهانی و به طور خاص به عنوان بخشی از تاريخ ملل پيشا مدرن عنايت نشان داده و می دهند و تلاششان در آن است که تاريخ اسلام را در اين چارچوب کلی مطالعه کنند. طبيعی است در اين چارچوب بايد تمام ابزارهای علمی و پژوهشی و دانشی که برای مطالعه تاريخ يونان و روم قديم و تمدنهای اروپايی به کار می آيد برای مطالعه تاريخ تمدن اسلامی به کار بسته شود. برخی از همین دست دانشمندان مطالعه اسلام اوليه را به عنوان بخشی از تاريخ دوران متأخر باستان مورد توجه قرار می دهند و طبيعی است که بدین منظور به اهميت بررسی اسناد و مدارک تاريخی برجای مانده از آن دوران برای پژوهش در زمينه ها و سیر گسترش رویی اسلام نخستين عنايت ويژه نشان می دهند. در اين ميان اهميت دارد تا اسلام را در زمينه ظهور آن، تعامل آن با فرهنگهای کتاب مقدس و در تعامل با ايران و بيزانس مورد مطالعه قرار داد؛ کما اينکه اهميت دارد تا اسلام را در بستر عربی و قبیلگی آن در شبه جزيره و تعاملات درون و برون مرزی آن بررسید. پاتريشيا کرون از اسلامشناسانی بود که به اين رويکرد سوم دلبسته بود و البته صلاحيتهای لازم آن را تا حدود بسيار زيادی داشت. او از نتايج تحقيقات درباره همه عناصری که در اين رويکرد سوم از آنها سخن گفتم اطلاع داشت و مطالعات خود را در اين زمينه ها گسترش داده بود: هم از اسناد مربوط به ظهور اسلام در محيط عربی آن اطلاع داشت و در زمينه ظهور اسلام در محيط عربی و قبيلگی آن مطالعات و پژوهشهای گسترده کرده بود و هم از تعامل و نسبت اسلام در محيط اديان کتاب اطلاع داشت و پژوهشهای اين زمينه را دنبال می کرد و از آن دست مطالعات در آثار خود، به ويژه آثار اوليه خود بهره بوده بود. او در عين حال بر مسئله ظهور اسلام در محيط ايرانی و بيزانسی خود و همچنين به عنوان مرحله ای پايانی از دوران متأخر باستان واقف بود و اهميت بررسی در آن را در پژوهشهای خود در نظر داشت. ممکن است بسیاری از همکارانش با نتايج تحقيقات او به ويژه در آثار اوليه اش که بعضاً با همکاری برخی از همراهانش نوشته شد موافقت نداشتند اما هيچگاه رويکرد اصلی او در پرداختن به اين نوع منابع و مهمتر از آن ضرورت نقادی اصالت متون اوليه اسلامی و آنچه می توان از آن به "شکاکيّت" و "تجديد نظر" در "اصالت" متون اسلامی ياد کرد (و البته او در اين رويکرد تنها نبود و نماينده سنتی در ميان اسلامشناسان غربی بود) بی اهميت جلوه نکرد. در واقع پرسشهایی که او در اين زمينه مطرح کرد، حتی اگر پاسخهايی که خود بدانها می داد مورد قبول بسیاری از همکارانش نبود، نسل جديد و جوانتری را به تأملاتی جدی واداشت و مرحله ای نوين از تحقيقات را در زمينه بحث از اصالت متون و تاريخنگاری انديشه دينی و سياسی دو سده نخست اسلام (که از آن بايد به سده های بنيادگزار در شکلگيری ديانت اسلامی و هويت دينی ديانتی که "اسلام" خوانده می شود) رقم زد. پاتريشيا در کنار همه اين عناصر به عنصر مهم ديگری که در اين رويکرد بدان اشاره کرديم توجهی عمیق داشت و آن بهره وری او بود از مطالعات جامعه شناختی و دستاوردهای علم جامعه شناسی. در نوشته های پاتريشيا کرون، به ويژه در نوشته های بيست سال اخير، وی را تاريخ پژوهی می بينيم که در کنار توجه به اسناد و متون از توجه فلسفی و جامعه شناختی به موضوع مورد پژوهش خود غفلت نمی کند؛ اين در حالی است که هرگز او تاريخ پژوهی را در خدمت ارائه ايدئولوژيهای فلسفی نما به کار نمی گرفت؛ مقايسه ای ميان آنچه او درباره تاريخ انديشه سياسی اسلامی نوشته با آنچه برخی از نويسندگان معاصر ايرانی در همين زمينه نوشته اند تمايز ميان مرز پژوهش تاريخی با تاريخنگاری در خدمت فلسفه های ايدئولوژی زده را برای خواننده آگاه و رمز آشنا ايرانی می تواند روشنتر کند؛ مطلبی که بايد وقتی ديگر بدان پرداخت.
    سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۵۳
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت