نویسنده این سطور تاکنون در مقالات متعدد خود درباره این موضوع سخن گفته که اولین آن مقاله ای بود که در مجله معارف پانزده سالی پیش منتشر شد. در آن برای نخستین بار مطالبی را درباره هویت واقعی علی بن ناصر سرخسی و ارتباط اعلام نهج البلاغه او با محافل زیدی ایران منتشر کردم (شماری از نویسندگان بعداً همان مطالب را در طی مقالاتی دیگر عرضه و تکرار کردند). چند ماهی پس از انتشار آن مقاله نویسنده این سطور در سفری به یمن به نسخه ای کهنسال از اعلام نهج البلاغه که همراه نسخه ای ارزشمند از متن خود نهج البلاغه در یکی از کتابخانه های خصوصی یمن موجود است دست یافت که همان زمان طی یادداشتی در مجله شهاب قم معرفی شد. از آن زمان تاکنون اسناد زیادی در رابطه با روایت نهج البلاغه به دست آورده ام که برخی از آنها را در مقالات متعدی عرضه کرده ام و برخی نیز در مقاله مستقلی تدوین شده که در دفتر دوم کتاب از گنجینه های نسخه های خطی منتشر خواهد شد. در مقاله ای هم که با زابینه اشمیتکه در رابطه با سنت تحصیلی عبد الله بن زید العنسی منتشر کرده ایم در پیوست آن مفصلاً در این زمینه مطالبی را عرضه کرده ایم. اینجا تنها یادداشتی که سالها پیش در سایت کاتبان منتشر شد را باز نشر می کنم.
۱- شرحی بر نهج البلاغه از مؤلفی زيدی
چند سالی پيشتر به دليل دستيابی به نسخه ای کهن از نهج البلاغة در يمن , تحقيقی درباره ريشه های نسخه های نهج البلاغة در يمن و در ميان زيديه سامان دادم که متأسفانه هنوز به چاپ نرسيده است . اما به دليل آنکه تصويری از آن نسخه کهن به کتابخانه آية الله مرعشی در قم تقديم شد , يادداشتی کوتاه درباره آن نسخه و ريشه های نسخه های نهج البلاغه و روايت آن در ميان زيديه نوشتم که به خاطر دارم در مجله شهاب آن کتابخانه منتشر شد . تحقيق من در رابطه با روايت و اسناد تداول نهج البلاغه در ميان زيديه ايران , عراق و يمن است که البته آن را بر اساس پاره ای از مدارک خطی و نسخه های زيدی نگاشته ام . در عين حال در دو مقاله ای که در مجله معارف از اينجانب درباره علی بن ناصر سرخسی و اعلام نهج البلاغة( شرح نهج البلاغة ) منتشر شده است , به دليل آنکه اين شرح , از شروح مورد تداول زيديان يمن بوده است , مواردی از تحقيق خود را درباره روايت زيدی نهج البلاغة مطرح کرده ام .اين شرح سالها پيش توسط استاد عطاردی در هند و سپس در ايران منتشر شد , بدون آنکه هويت مؤلف آن برای محققان شناخته باشد . درباره اين شرح و در پيرامون سرخسی گمانه زنی های متفاوتی از زمان مؤلف کشف الحجب و آقای امينی و ديگران مطرح شده بود . اما خوشبختانه بر اساس پاره ای از اسناد زيدی و نيز برخی منابع تاريخی و همچنين بر اساس مکاتبه ای که ميان او و فخر رازی در اختيار ما قرار دارد , شناسايي کامل علی بن ناصر سرخسی و کتابهای او بر ما روشن شد ؛ مهمتر از همه اينکه دانسته شد او مؤلف کتاب اخبار الدولة السلجوقية ( که به نام زبدة التواريخ شناخته می شود و بارها و از جمله توسط محمد اقبال منتشر شده است) نيز بوده و در عين حال که علائق تاريخی داشته , اهل فلسفه و حکمت هم بوده است . اين روزها فرصتی به دست آمد که با توجه به نسخه کهنه ای که از کتاب اعلام نهج البلاغة در اختيار دارم , تحرير تازه ای از مقاله اول ( نهج البلاغة به روايت زيدية ) تهيه کنم و از ديگر سو مقاله تازه ای بر اساس برخی منابع جديد درباره سرخسی تهيه کرده و دو مقاله گذشته را در نوشتاری نوين بازنويسی و تحرير نمايم .
زيديان از آغاز آشنايي خود با نهج البلاغة علاقمند به تدوين شروحی بر آن بوده اند و البته تا کنون شماری از اين شروح شناسايي شده و برخی نيز به چاپ رسيده اند . شرح امام يحيی بن حمزه المؤيد بالله با نام الديباج الوضي که سالها پيش نسخه ای از آن را در اختيار داشتم , يکی دو سالی است که در يمن و در چندين مجلد به چاپ رسيده است . در يادداشت بعدی شرحی چاپ نشده را از مؤلفی ديگر معرفی خواهم کرد.
۲- العقد النضيد
اين عنوان مربوط می شود به شرحی بر نهج البلاغة از نويسنده ای زيدی که نام وی برای محققان ايرانی شناخته نيست : فخر الدين عبدالله بن الهادی بن يحيی بن حمزه .
اما نام نيای او می بايست برای محققان ايرانی که درباره زيديه و معتزله کار می کنند آشنا باشد ؛ امام المؤيد بالله يحيی بن حمزه( د. ۷۴۹ ق ) , از مشهورترين دانشمندان و امامان زيدی يمن که شمار بسياری کتاب هم اکنون از وی در اختيار قرار دارد. وی تقريبا نقشی شبيه معاصرش علامه حلی در ميان زيديه داشته و دارد و در بيشتر شعب علوم و دانشهای عصرش , مانند فقه , کلام , اصول , تفسير , ادب و لغت , فلسفه و تصوف وغيره تأليفات بزرگی دارد . به هر حال کتاب العقد النضيد شرحی است بر نهج البلاغه که تاکنون به چاپ نرسيده ولی شنيده ام کتابخانه مجلس به دليل وجود نسخه ای از اين کتاب در آن کتابخانه آن را آماده چاپ کرده است . سالها پيشتر وجود اين نسخه در کتابخانه مجلس و ضرورت انتشار آن را مرحوم علامه سيد عبدالعزيز طباطبايی در مجله تراثنا ( البته با عنوان العقد الفريد ) متذکر شده بودند ( شماره ۵ مجله ) . در يمن چند نسخه از اين کتاب را در برخی کتابخانه های خصوصی يمن ديدم و از آنها عکسهايی را سفارش دادم . هم اينک عکس نسخه ای کهن از آن (کهنتر از نسخه مجلس ) در اختيارم هست که برای تدوين برخی مقالاتم به آن مراجعه می کنم . نکته مهم در رابطه با اين شرح اين است , که در حقيقت اين کتاب خلاصه ای است از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد با اندکی اضافات . اما به هر حال انتشار آن به دليل آنکه نقطه نظرات مورد تأييد زيديان يمن را درباره پاره ای از مسائل تاريخی و مذهبی روشن می کند , اهميت دارد . شماری ديگر از منابع آن را نيز شناسايي کرده ام که در مقاله ام در رابطه با نهج البلاغه که در يادداشت پيش از آن سخن گفتم , مطرح نموده ام.
۳- علي بن ناصر سرخسي و کتاب اعلام نهج البلاغة
با وجود اينکه تا کنون دو مقاله در رابطه با شخصيت علي بن ناصر سرخسي از سوی اينجانب در طول سالهای گذشته در مجله معارف (مرکز نشر دانشگاهی) به چاپ رسيده، اما همچنان اطلاعات تازه ای از او در لابلای نسخه های خطی ديده می شود که در مقاله ای که هم اکنون برای مجله کتاب ماه دين تدوين می کنم، آخرين يافته های خود را درباره او گردآورده ام. در دو مقاله گذشته که حدود چهار تا پنج سال پيش از سوی نگارنده منتشر شد، اين نکات را به طور مدلل و بر اساس اسناد مختلف نشان دادم:
۱- علي بن ناصر سرخسي، نويسنده شرح نهج البلاغة موسوم به اعلام نهج البلاغة، از دانشمندان اواخر سده ششم و معاصر فخر رازی بوده و افزون بر ادب و فقه و حديث در فلسفه و حکمت هم دست داشته و جالب اينکه در سند فلسفی خواجه نصير طوسی به ابن سينا نام وی به عنوان شاگرد افضل الدين غيلاني، متکلم و فلسفه دان نامدار و نويسنده کتاب حدوث العالم ( منتشر شده از سوی آقای دکتر مهدي محقق) ياد شده است.
۲- علي بن ناصر مکاتبه ای هم با فخر رازی داشته که متن آن را بر اساس دو نسخه در مجله معارف منتشر کردم.
۳- وی افزون بر اين دانشها، در دانش تاريخنگاری هم دست داشته و کتابی درباره تاريخ سلاجقه نوشته با عنوان اخبار الدولة السلجوقية که بارها به چاپ رسيده است.
۴- وی در انتقال نسخه نهج البلاغة به يمن به دليل شاگردان زيدی خود سهم مهمی داشته و شرح او نيز برای زيديان يمن متنی شناخته شده بوده و در حقيقت کتاب او تنها از اين طريق برای آيندگان حفظ شده است. با اين وصف او بی ترديد امامی مذهب بوده است و در کتابش اشاره به امامت دوازده امام ديده می شود (نک: اعلام، ص ۲۰۳).
آنچه که تاکنون مورد اشاره قرار گرفت، به اضافه برخی ديگر از اطلاعات درباره او تمام آن چيزی است که در دو مقاله که سالها پيش از نويسنده اين سطور منتشر شد، بر اساس مدارک متعدد مورد بحث قرار گرفته بود؛ اطلاعاتی بر اساس کتابهايی مانند تاريخ نيشابور و لباب الالباب عوفی و کتب رجال زيديه و تواريخ فلسفه و پاره ای از نسخه های خطی. در سفرهايی که پس از تحرير اين دو مقاله به يمن داشتم، در شهر صعده نسخه ای کهن از نهج البلاغة و نسخه ای کهنه از اعلام نهج البلاغة در اختيارم قرار گرفت که اطلاعاتی که در دو مقاله پيشتر در رابطه با علی بن ناصر سرخسی نوشته بودم را مورد تأکيد قرار می داد. البته کتاب اعلام نهج البلاغة سالها پيش توسط استاد عزيز الله عطاردي در هند و سپس در ايران منتشر شده بود و استاد نظر مشهور را که مولف کتاب معاصر شريف رضي بوده، نادرست دانسته و نشان داده بودند که چطور در اين شرح از اشخاص متأخرتری مانند وبری خوارزمی و ديگران نقل قول شده است. يک نکته ديگر هم از سوی استاد مورد توجه قرار گرفته بود و آن اينکه مکاتبه او با فخر رازی را بر اساس نسخه دانشگاه تصحيح کرده بودند و همين امر، نويسنده را در تصحيح دوباره متن مکاتبه و اين بار بر اساس دو نسخه ياری کرد؛ اما خوب ساير مطالب و از جمله مسئله ارتباط با زيديه و يا سند فلسفی خواجه و نيز کتاب اخبار الدولة السلجوقية از مواردی بود که بحمدالله در دو مقاله پيشگفته برای نخستين بار مورد مداقه قرار می گرفت. البته اين کار حاصل مطالعه ای مستمر در اين موضوع و گاهی يافتن مطالبی به صورت اتفاقی بود که نتيجه آن شناخت يکی از عالمان برجسته ايرانی است که به ويژه کتاب اخبار الدولة السلجوقية او بيش از صد سال است که از سوی شرقشناسان مورد مطالعه قرار گرفته و همواره در مورد هويت مؤلف آن اختلاف بوده است؛ اين امر به اين دليل بود که اين نويسندگان اطلاعی از اعلام نهج البلاغة و مؤلف آن و اطلاعاتی که درباره او در منابع زيدی موجود است، نداشته اند. در يادداشت بعدی می کوشم، درباره کهنترين نسخه اعلام نهج البلاغة و ضرورت تصحيح دوباره اين متن سخن گويم؛ من چند سالی پيش عکسی از اين نسخه کهنه را به کتابخانه آية الله مرعشی تقديم کردم.
۴- نسخه ای کهن از اعلام نهج البلاغة از سال ۶۳۵ق
در يادداشتی که پيرامون علي بن ناصر سرخسي نوشته بودم، درباره اين نسخه کهن که در يمن موجود است، به اشاره سخن گفتم.
در اينجا به معرفی نسخه می پردازم و اميدوارم استاد عطاردی برای چاپی ديگر از کتاب اعلام نهج البلاغة، از اين نسخه بهره گيرند. نسخه های اساس چاپ استاد عطاردی همگی نسخه های متأخری هستند و بهره وری از نسخه حاضر بی ترديد در ارائه متنی صحيح تر از کتاب کمک خواهد کرد. اين نسخه را قريب پنج سال پيش در شهر صعده يافتم و از آن عکسی در اختيار بنده قرار دارد.
در صفحه عنوان با خطی متأخر( ۱۰۳۰ق) چنين آمده است:
" کتاب اعلام نهج البلاغة تأليف السيد الامام الامجد الاطهر المرتضی حسيب الأبوين وأفضل من في الخافقين ملک السادة والنقباء علي بن ناصر الحسيني السرخسي أطال الله بقاه وکبت بالذل حسدته وأعداه".
در دنباله می نويسد: " نقلت هذه الترجمة بلفظها من نسخة خزانة حي الفقيه حميد بن أحمد المحلي الشهيد رحمه الله تعالی".
حميد محلی دانشمند نامدار زيدی و از دانشمندان محفل المنصور بالله زيدی است که چندين کتاب مهم او به چاپ رسيده و اخيرا هم ديدم دوست عزيز آقای سيد علی موسوي نژاد رساله ای از او را که در رد بر حسينيه است بر اساس نسخه ای که من آن را برای مجموعه طاووس يمانی و عکسهای زيدی سفارش داده بودم ( نسخه ای متعلق به مجموعه ای از مکتبة الهاشمي) به چاپ رسانده اند (در مجله هفت آسمان).
در پايان نسخه اعلام نيز گواهی کاتب چنين است:
" تمّ الکتاب بعون العزيز الوهاب وکان تمامه يوم السبت لثلاث خلون من شهر شعبان سنة خمس وثلاثين وستمائة بخط منصور بن مسعود بن عباس بن أبي عمرو.."
درباره چگونگی ورود اين کتاب به يمن و اينکه تنها از طريق يمن و زيديان يمنی است که ما همينک کتاب اعلام نهج البلاغة را در اختيار داريم و اينکه تمامی نسخه ها به اصل يمنی باز می گردند، در دو مقاله ای که درباره مؤلف در مجله معارف سالها پيش منتشر کردم، توضيحات وافي داده ام و تنها در مقاله ديگری که اين روزها درباره او می نويسم نکات تازه ای را مطرح می کنم که به نظر من می تواند از برخی جهات اهميت داشته باشد. درباره نسخه حاضر اين نکته نيز قابل ذکر است که تنها دو سه دهه پس از وفات مؤلف در يمن کتابت شده است.
۵- نسخه ای کهن از نهج البلاغة در يمن؛ يادداشتی درباره ورود اين کتاب به سرزمين يمن
به مناسبت معرفی نسخه کهن اعلام نهج البلاغة در يادداشت قبلی، مناسب ديدم نسخه نهج البلاغه ای را نيز که همراه همان نسخه و در ضمن يک مجموعه موجود است، در اين يادداشت معرفی کنم.
البته اين نسخه نهج البلاغة در مقايسه با نسخه های ديگر کتاب اندکی متأخرتر است، اما به دليل اينکه سندی است مهم برای اطلاع از نحوه ورود اين کتاب به يمن و حامل اطلاعاتی است در رابطه با نسخه مادری که از ايران به يمن در اوائل سده هفتم قمری منتقل شده است، اهميت زيادی دارد. به همين دليل با اينکه چند سالی پيش در رابطه با اين نسخه يادداشتی را در مجله ميراث شهاب قم در قالب نامه ای رسمی به کتابخانه آية الله مرعشی منتشر کرده ام؛ ولی در اينجا مناسب ديدم اطلاعاتی را بر اساس کتاب در دست انتشارم با عنوان" روابط فرهنگی ايران و يمن" در رابطه با اين نسخه و زمينه های انتقال نهج البلاغة به يمن منتشر کنم. اطلاعات بيشتر در رابطه با زيديه و نهج البلاغة در همين کتاب و در مقاله ای که در رابطه با اين موضوع به زبان عربی نوشته ام و به زودی منتشر می شود، آمده است. در مقاله اخير به طور کلی به روايات مختلف نهج البلاغة و نسخه های خراسانی نيز پرداخته ام. به هر حال بيشتر نسخه های کنونی نهج البلاغة در يمن و از جمله نسخه ما که ظاهرا کهنترين نسخه اين کتاب در يمن است، به همين روايت خراسانی نهج البلاغة باز می گردد که با همکاری علمای خراسان و يمن هم اينک در اختيار ما قرار دارد. پيش از معرفی اين نسخه ذکر چند نکته را ضروری می دانم:
در مقالات مربوط به علی بن ناصر سرخسی در رابطه با اين شخصيت و اينکه او دست کم مدتی را در شادياخ نيشابور به سر می برده مطالبی را متذکر شده ام. در اينجا به ذکر سه تن از شاگردانش که از او کتاب اعلام نهج البلاغة (يا اعلام الرواية) را شنيده اند، می پردازم:
۱- الشيخ الأديب معين الدين (يا معز الدين؟) تاج الدين أحمد بن أحمد بن الحسن البيهقي البروقني (و يا به نام: أحمد بن الحسن، يا: زيد بن أحمد بن الحسن؛ و گفته شده که: "زيد وأحمد اسمان على مسمى واحد" . حتی نام او را به صورت أحمد بن زيد بن علی الحاجي _ يا ابن الحاجي_ نيز آورده اند). وی از تلامذه الشريف علي بن ناصر مؤلف أعلام الرواية على نهج البلاغة بوده است و خود متن نهج البلاغة را نيز بر شيخ الإسلام يحيى بن إسماعيل نيشابوری در رمضان سال ۶۰۰ در نيشابور شنيد، کما اينکه از او متون ديگری را هم روايت می کرد مانند سفينة الحاكم الجشمي، و الصحاح الستة. گفته شده که از عراق (که منظور از آن عراق عجم است و نه عراق عرب) در سال ۶۱۰ ق به حوث آمده (در زمان المنصور بالله عبد الله بن حمزة). زيديان يمنی مانند ابن الوليد، وحميد المحلي، و احمد الاکوع معروف به شعلة از او اجازه دريافت داشتند.
۲- الفقيه الأجل الفاضل، ركن الدين فيروز شاه الجيلي الزيدي، وی أعلام الرواية على نهج البلاغة را بر مؤلفش علي بن ناصر سماع کرده است.
۳- الشيخ المكين، مريد(؟) الدين الحسن بن مهدي البيهقي البروقني. گفته شده که وی أعلام الرواية على نهج البلاغة را بر مؤلفش ملك السادة والنقباء علي بن ناصر الحسيني السرخسي سماع کرده است .
خود متن نهج البلاغة را در خراسان سه تن از زيديان که يکی اصلا يمنی و دو تن ديگر يکی از بيهق و يکی هم احتمالا خراسانی و يا از اهالی طبرستان بوده و دست آخر سفری به يمن داشته اند، دريافت داشته و اسباب انتقال آن را به يمن فراهم کرده اند. يکی از اين سه تن احمد الحاجی بيهقی است که پيشتر از او نام بردم و در کنار اعلام نهج البلاغة، خود متن نهج البلاغة را نيز روايت می کرده است. المرتضى بن سراهنك شخص دوم است که از او پس از اين سخن خواهيم گفت. شخص سوم که اصلا يمنی است و تنها سفری به ايران داشته را در اينجا معرفی می کنيم: اين شخص عمرو بن جميل النهدي شيخِ الإمام عبد الله بن حمزة است که نهج البلاغة را در نيشابور بر دانشمندی از سادات خراسان يعنی يحيى بن إسماعيل الحسيني العلوي النيسابوري پيشگفته فرا گرفته بوده است.
در اينجا به معرفی اين يحيی می پردازيم که معرفی او می تواند تا اندازه زيادی ما را با شرايط تاريخی انتقال کتاب نهج البلاغة و نيز حضور زيديان در خراسان آشنا کند.
در مورد يحيی بن اسماعيل منابع زيدی چنين نوشته اند:
السيد الإمام العلامة الصدر الكبير العالم، العامل، مجد الملة والدين، وافتخار آل طه وياسين، ملك الطالبية يحيى بن إسماعيل بن علي بن أحمد بن محمد بن يحيى بن محمد بن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن بن عمر الأشرف بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، الحسيني العلوي النيسابوري.
گفته شده که او از عمويش الحسين بن علي بن أحمد الجويني بسياری از متون حديثی را شنيده بوده است:كتب الحاكم الجشمي، مانند (تنبيه الغافلين)، و(جلاء الأبصار)، و(السفينة)، و نيز (أمالي أبي طالب)، و(صحيفة زين العابدين) ، و(صحيفة علي بن موسى الرضا)، و(نهج البلاغة)، و(أمالي السمان)، و(صحيح البخاري)، و(مجموعات الحميدي). از شاگردان او در منابع زيدی، عمرو بن جميل النهدي شيخِ الإمام عبد الله بن حمزة، و همچنين أحمد بن زيد بن علي الحاجي، را بر شمرده و گفته اند که آن دو در بلده شادياخ نيشابور در سال ۵۹۸ ق و پس از آن بر او سماع کرده اند.
بنابراين عمرو بن جميل بن ناصر النهدي نيز سفری به ايران داشته و خود يکی از حاملان ميراث زيدی و معتزلی خراسان به يمن بوده است. عمرو بن جميل النهدي اجازه ای از يحيی بن اسماعيل داشته که درباره آن می گويد: "ولقد استفدنا منه شيئاً آخر ما لم نستفد من غيره، وكان إتفاق ما أثبته ـ رضي الله عنه وأرضاه ـ من كتبه لهذه الإجازة في آخر يوم الاثنين لأواخر ذي القعدة سنة ستمائة بظاهر شادياخ بنيسابور في خانقاه القباب". از همو همچنين نقل شده که: "قرأت(جلاء الأبصار) للحاكم بتمامه ببلدة شادياخ على شيخي تاج الشرف يحيى بن إسماعيل، وهو قرأه على عمه الحسين (يا الحسن) بن علي العلوي، وقرأت (أمالي السيد الناطق بالحق) على شيخي المذكور بشادياخ بنيسابور، غرة المحرم سنة ثمان وتسعين وخمسمائة، والصحيفة لزين العابدين على شيخي المذكور، وصحيفة علي بن موسى الرضا عن شيخي المذكور في تأريخ سنة ثمان وتسعين وخمسمائة، و(نهج البلاغة) في مدرسة شيخي المذكور في الضفة الشرقية، في شهر رمضان سنة ستمائة بقراءة الإمام الأجل أحمد بن زيد بن علي بن الحاجي البيهقي بحضور سيد النحاة سالم بن أحمد بن سالم البغدادي، والشيخ الحسين بن محمد الواسطي."
بنابراين وی دست کم دو سالی را در نيشابور بوده و کتاب نهج البلاغة را با قرائت ابن الحاجي بيهقي از استادش فرا گرفته بوده است. اين مطالب اطلاعات جالبی را درباره محيط نيشابور و آموزشهای زيديان و شيعيان آنجا در اين دوره زمانی به دست می دهد که حائز اهميت است. عمرو بن جميل در مسير نيشابور، سفری نيز به ری داشته، کاری که توسط زيديان ديگری نيز که از يمن به ايران سفر می کرده اند، صورت می گرفته است. اين به دليل اهميت ری در آموزشهای معتزلی و زيدی بوده است. در اين باره او گفته است که: "و(أمالي السمان) قرأته بتمامه على الشيخ العالم إبراهيم بن إسماعيل الحياني بقرية الحي من رستاق الري سنة خمس وتسعين وخمسمائة". او در بازگشت به يمن برای المنصور بالله عبد الله بن حمزة و محمد بن أحمد بن الوليد، در هجرة قطابر اجازه ای نوشته در دوشنبه سوم ربيع الآخر سال ۶۰۶ق. بنابر گزارش منابع زيدی، وی در سفر به ايران در حقيقت حامل دعوت المنصور بالله برای زيديان ايران بوده است و گفته اند که: "ولعمرو بن جميل مقالات حسنة وتأويلات لبعض الأحاديث موافقة".
اما در مورد المرتضى بن سراهنك که به يک واسطه از علی بن ناصر سرخسی روايت می کرده: وی الشريف الفاضل شرف الدين أبو طالب المرتضى بن سراهنك بن محمد بن يحيى بن علي بن سراهنك بن حمزة بن الحسن بن علي المرعشي بن عبد الله بن محمد بن الحسن بن الحسين الأصغر بن علي زين العابدين بن الحسين بن علي بن أبي طالب الحسيني العلوي المرعشي معرفی شده است . او متن نهج البلاغة را بر الشيخ معين الدين أحمد بن زيد الحاجي، به سند او از يحيى بن إسماعيل الجويني شنيد و نيز متن شرح اين کتاب يعنی (أعلام الرواية على نهج البلاغة) را بر ركن الدين فيروز شاه الجيلي، و بر الحسن بن مهدي البيهقي، ونيز بر أحمد بن زيد الحاجي، قرائت کرد. المرعشي به يمن نيز آمده بوده و (أعلام الرواية) را حميد بن أحمد المحلي در ذي القعدة سال ۶۳۸ق از همين مرعشی شنيده است. عبارت طبقات الزيدية ابراهيم بن القاسم چنين است:
"قال مولانا الإمام المؤيد بالله محمد بن القاسم: في ذكر (نهج البلاغة)، واجل من أخذ عليه هذا الكتاب باليمن السيد المرتضى بن سراهنك الواصل من بلاد العجم مهاجراً إلى الإمام المنصور بالله عبد الله بن حمزة ومتجرداً للجهاد بين يديه، فوافى ديار اليمن ، وقد كان الإمام قبض فأخذ عنه أولاد المنصور بالله وشيعته هذا الكتاب، وتوفي هذا الشريف المذكور بظفار دار هجرته بعد أن خلطه أولاد المنصور بالله بأنفسهم وزوجوه بنتاً للمنصور بالله، وقبره جانب الجامع المقدس بحصن ظفار." بنابر اين او اندکی پس از النهدي و الحاجي به يمن آمده است و نسخه او ديرتر به يمن رسيده؛ اما روشن شد که نسخه او بر اساس نسخه الحاجي بوده است. وی در عين حال، کما اينکه تصريح شده به و اسطه سه تن از استادانش، کتاب اعلام نهج البلاغة را در ثبت خود داشته است.
نسخه ما که شامل دو متن نهج البلاغة و اعلام نهج البلاغة است، در حقيقت به همين المرتضی بن سراهنک باز می گردد. در پايان نسخه نهج البلاغة در اين مجموعه که در دنباله آن نسخه اعلام نهج البلاغة قرار گرفته و ما آن را در يادداشت قبلی معرفی کرديم، با خطی کهن چنين می خوانيم:
" تم کتاب نهج البلاغة بلطف الله تعالی وعونه فله الحمد. ونقل من نسخة بخط السيد الشريف الفاضل شرف الدين أبي طالب المرتضی بن سراهنک المرعشي الحسيني والحمدلله وصلواته علی سيدنا محمد وآله." در دنباله با همان قلم نوشته شده: " يتلو ذلک شرح نهج البلاغة ان شاء الله تعالی وهو المعروف بالاعلام." در کنار همين صفحه باز می خوانيم: " بلغ معارضة وتصحيحا وحراسةً علی نسخة الأصل بحمدالله تعالی ومنه." بنابر اين نسخه ما (هر دو متن نهج و اعلام) بر اساس نسخه المرعشي نوشته شده است.
در پايان همين نسخه باز می خوانيم که : " سمع هذا الکتاب المسمی بنهج البلاغة قراءة من أوله الی آخره الشيخ الفاضل الکامل منصور بن مسعود بن عباس وحضر السماع الفقيه السيد العالم سليمان بن شريح وأنا أنظر في نسخة صحيحة معارضة بنسخة السيد الفاضل الشريف العالم شرف الدين شيخ العترة الطاهرة التي قرأتها عليه وهو المرتضی بن سراهنک الحسيني المرعشي وأجزت لهما رواية ذلک (؟) ولمن أجد من الاخوان أيد الله بهم الدين وکثرهم في العالمين وکتب العبد الفقير الی رحمة الله أحمد بن محمد الأکوع في شهر الله الأصم رجب سنة سبع وثلثين وستمائة والحمد لله حق حمده وصلواته علی رسوله سيدنا محمد وآله وسلامه وهو حسبنا الله ونعم الوکيل."
برای اين أحمد بن محمد بن القاسم بن محمد بن إبراهيم الحميري المعروف بالأكوع، ومشهور به شعلة الحوالي الصنعاني در طبقات الزيديه ابراهيم بن القاسم چنين نوشته شده:
"قرأ في كتب الأئمة وشيعتهم على شيخه محيي الدين محمد بن أحمد بن الوليد العبشمي، ما بين سماع وإجازة ومناولة، وكان بعض سماعاته على شيخه المذكور سنة أربع عشرة وستمائة. وله إجازة عامة من الفقيه أحمد بن أحمد، أو زيد بن أحمد الحاجي القادم إلى حوث سنة عشر وستمائة، ومن جملة ما أجاز له (نهج البلاغة)، و(الإفادة تأريخ الأئمة السادة)، و(سفينة الحاكم)، وغيرها، وكذلك أجاز له السيد المرتضى بن سراهنك جميع مروياته وأجازاته ومسموعاته منها (نهج البلاغة)، وكتاب (أنساب الطالبية)". در حقيقت الاکوع با وجود اينکه از الحاجي البيهقي نيز اجازه عامی داشته ولی متن نهج البلاغة را تنها بر المرعشي خوانده بوده و به همين دليل هم در اينجا تنها از او که خود از الحاجی استفاده کرده بوده، نام برده است. بدين ترتيب کتاب نهج البلاغة و اعلام سرخسي در يمن بيشتر به نام المرعشي پيوند می خورده است.
بر روی برگ پايانی نسخه نهج البلاغة، يک اجازه ديگر به تاريخ ۷۸۹ق نيز نقل شده است.
منصور بن مسعود بن عباس در حقيقت کاتب اين مجموعه ( در ۶۳۵ق ) است که نام او در پايان نسخه دوم اين مجموعه يعنی اعلام نهج البلاغة آمده است و ما در يادداشت قبلی در اين باره سند مربوط را نقل کرده ايم.
۶- شرحی بر نهج البلاغة از مؤلفی امامی در ميان زيديه
در يمن به نسخه ای از شرحی بر نهج البلاغة در يکی از کتابخانه های خصوصی يمن برخوردم که از لحاظات مختلف برای من جالب توجه بود؛ در اين يادداشت سعی می کنم نکاتی را در معرفی اين متن با خوانندگان محترم در ميان بگذارم.
۱- مؤلف اين شرح يکی از نويسندگان ايرانی و از منطقه گيلان بوده که نسخه کتاب او در ادوار نزديک به مؤلف سر از يمن پيدا کرده است[۱]. شايد اين کتاب جزء آخرين کتابهايی است که وسيله زيديان ايرانی پيش از پايان کلی حضور زيديه در ايران به يمن منتقل شده است. البته انتقال اين کتاب به يمن با وجود آنکه مولف آن امامی و نه زيدی بوده، چندان مايه تعجب نيست چرا که کتاب در زمينه نهج البلاغه است که خود متنی شناخته شده برای زيديان ايرانی و يمنی بوده است. در طول تتبعی که در کتابخانه های يمن داشتم به شمار ديگری از نسخه های کتابهای نويسندگان امامی در يمن دسترسی پيدا کردم که انشاء الله درباره آنها در آينده مطالبی خواهم نوشت.
۲-کتاب شرحی است بر نهج البلاغه تأليف نظام الدين احمد الجيلاني [۲] و نام کتاب نيز بر روی آغاز آن در نسخه ما، انوار الفصاحة و اسراع (کذا) البراعة آمده است. در حاشيه همين صفحه با خط ديگری (خط يمنی) نام کتاب انوار الفصاحة و اسرار البراعة آمده و مؤلف را هم نظام الدين علي بن الحسين بن نظام الدين الجيلاني المريداني الامامی معرفی کرده و گفته که اين نسخه محتملا به خط مؤلف است در سه مجلد و تاريخ تأليف هم که در پايان نسخه، مؤلف به آن اشاره کرده شوال ۱۰۳۵ است. بلا فاصله در يک يادداشت ديگر در ذيل همان (و اين بار هم با خط يمنی)، کتابت نسخه به قلم مؤلف مورد تأکيد قرار گرفته است. البته خط اصل نسخه بی ترديد خطی فارسی است و مسلما اين نسخه از ايران به يمن رفته و نه اينکه در آنجا مورد استنساخ قرار گرفته باشد. در مورد اينکه اين نسخه به خامه خود مولف است، همه چيز البته آن را گواهی می دهد، اما به هر حال تصريحی بر اين مطلب در نسخه ديده نمی شود، گرچه از کاتبی هم نام برده نمی شود. اين نسخه شامل سه جلد از کتاب است.
۳- در پايان جلد نخست اين کتاب که بخش اول نسخه ما را شامل می شود، مولف از پايان گرفتن اين بخش در روز دوشنبه ۸ محرم ۱۰۳۴ق ياد می کند و می نويسد که اين کتاب را در اصفهان تسويد کرده است. وی از خود به نظام الدين بن علی بن الحسن بن ملک نظام الدين المريداني اللاهجاني الکيلاني ياد می کند. در مقدمه جلد دوم صراحتا نام کتاب به صورت اسرار البراعة وانوار الفصاحة ياد شده است، ولی در پايان جلدهای دوم و سوم به صورت انوار الفصاحة و اسرار البراعة آمده است. پايان جلد دوم هم در جمادی الاول سال ۱۰۳۴ق بوده و پايان جلد سوم در شوال ۱۰۳۵ که البته اين سه جلد تنها شامل شرح بخشی از نهج البلاغه است.
۴- مولف برای منابع رجالی و کتابشناختی البته ناشناخته نيست . اما از منابع کتابشناسی مختلف بر می آيد که نام کتاب با اندکی اختلاف گزارش شده و حتی نام مولف و تاريخ کتابت کتاب هم در مواردی به طور دقيقی ارائه نشده است. اما از گفته الذريعه بر می آيد که مجلدی از اين کتاب با تاريخ ۱۰۳۶ در کتابخانه سپهسالار ( فهرست، ۲/۵۳) هست که بنا به نقل آقا بزرگ احتمالا به خط مولف است و با اين حساب بايد گفت که جلد پايانی (شايد جلد چهارم) اين نسخه در ايران است. نسخه سپهسالار در آغاز در کتابخانه تربيت بوده و سپس به آن کتابخانه منتقل شده است. در اين نسخه مولف را حکيم الملک خوانده اند.
۵- مولف در خطبه و مقدمه آغازين کتاب به تفصيل درباره شيوه و اهداف و منابع خود در تدوين اين کتاب سخن رانده و چنانکه از کتاب هم پيداست، کتاب با نظم و شيوه معين و جالبی تدوين شده است. البته مولف در اين شرح مفصلا از شرح ابن ميثم و ابن ابی الحديد استفاده کرده و اين نکته را هم در مقدمه مورد تذکر قرار داده است، ولی بررسی ميزان اين نقلها و سهم خود وی نياز به مقايسه بيشتر دارد. نکته جالب اينکه در ذيل سطور متن نهج البلاغة به ترجمه فارسی آن نيز مبادرت کرده که هم اکنون در نسخه ما اين ترجمه ها در سرتاسر کتاب ديده می شود. در آغاز کتاب، مولف در ضمن عنوان تمهيد نکاتی را به عنوان پيش درآمد شرحش مورد بحث قرار داده است. اين مقدمات شامل مباحث مفصلی در رابطه با دانشهای ادبی و بيان، معانی و بديع است و بحثی مفصل نيز درباره خطابه دارد و دست آخر هم به موضوع امامت و طبعا از نقطه نظر انديشه اماميه پرداخته است. نويسنده به شرح و تفسير مفصل خطب علاقمند است و به ذکر مباحث فلسفی و عرفانی و مقايسه عقايد حکماء و متکلمين نيز پرداخته است ، که اين امر البته ريشه در منبع او يعنی ابن ميثم دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
[۱] اين نکته از تاريخهای مالکيت و يا تولد واقفان و مالکان يمنی نسخه بر روی صفحات نخست بر می آيد.
[۲] برای او نک: مقاله آقای عارف نوشاهی در يکی از شماره های اخير آينه ميراث
چند سالی پيشتر به دليل دستيابی به نسخه ای کهن از نهج البلاغة در يمن , تحقيقی درباره ريشه های نسخه های نهج البلاغة در يمن و در ميان زيديه سامان دادم که متأسفانه هنوز به چاپ نرسيده است . اما به دليل آنکه تصويری از آن نسخه کهن به کتابخانه آية الله مرعشی در قم تقديم شد , يادداشتی کوتاه درباره آن نسخه و ريشه های نسخه های نهج البلاغه و روايت آن در ميان زيديه نوشتم که به خاطر دارم در مجله شهاب آن کتابخانه منتشر شد . تحقيق من در رابطه با روايت و اسناد تداول نهج البلاغه در ميان زيديه ايران , عراق و يمن است که البته آن را بر اساس پاره ای از مدارک خطی و نسخه های زيدی نگاشته ام . در عين حال در دو مقاله ای که در مجله معارف از اينجانب درباره علی بن ناصر سرخسی و اعلام نهج البلاغة( شرح نهج البلاغة ) منتشر شده است , به دليل آنکه اين شرح , از شروح مورد تداول زيديان يمن بوده است , مواردی از تحقيق خود را درباره روايت زيدی نهج البلاغة مطرح کرده ام .اين شرح سالها پيش توسط استاد عطاردی در هند و سپس در ايران منتشر شد , بدون آنکه هويت مؤلف آن برای محققان شناخته باشد . درباره اين شرح و در پيرامون سرخسی گمانه زنی های متفاوتی از زمان مؤلف کشف الحجب و آقای امينی و ديگران مطرح شده بود . اما خوشبختانه بر اساس پاره ای از اسناد زيدی و نيز برخی منابع تاريخی و همچنين بر اساس مکاتبه ای که ميان او و فخر رازی در اختيار ما قرار دارد , شناسايي کامل علی بن ناصر سرخسی و کتابهای او بر ما روشن شد ؛ مهمتر از همه اينکه دانسته شد او مؤلف کتاب اخبار الدولة السلجوقية ( که به نام زبدة التواريخ شناخته می شود و بارها و از جمله توسط محمد اقبال منتشر شده است) نيز بوده و در عين حال که علائق تاريخی داشته , اهل فلسفه و حکمت هم بوده است . اين روزها فرصتی به دست آمد که با توجه به نسخه کهنه ای که از کتاب اعلام نهج البلاغة در اختيار دارم , تحرير تازه ای از مقاله اول ( نهج البلاغة به روايت زيدية ) تهيه کنم و از ديگر سو مقاله تازه ای بر اساس برخی منابع جديد درباره سرخسی تهيه کرده و دو مقاله گذشته را در نوشتاری نوين بازنويسی و تحرير نمايم .
زيديان از آغاز آشنايي خود با نهج البلاغة علاقمند به تدوين شروحی بر آن بوده اند و البته تا کنون شماری از اين شروح شناسايي شده و برخی نيز به چاپ رسيده اند . شرح امام يحيی بن حمزه المؤيد بالله با نام الديباج الوضي که سالها پيش نسخه ای از آن را در اختيار داشتم , يکی دو سالی است که در يمن و در چندين مجلد به چاپ رسيده است . در يادداشت بعدی شرحی چاپ نشده را از مؤلفی ديگر معرفی خواهم کرد.
۲- العقد النضيد
اين عنوان مربوط می شود به شرحی بر نهج البلاغة از نويسنده ای زيدی که نام وی برای محققان ايرانی شناخته نيست : فخر الدين عبدالله بن الهادی بن يحيی بن حمزه .
اما نام نيای او می بايست برای محققان ايرانی که درباره زيديه و معتزله کار می کنند آشنا باشد ؛ امام المؤيد بالله يحيی بن حمزه( د. ۷۴۹ ق ) , از مشهورترين دانشمندان و امامان زيدی يمن که شمار بسياری کتاب هم اکنون از وی در اختيار قرار دارد. وی تقريبا نقشی شبيه معاصرش علامه حلی در ميان زيديه داشته و دارد و در بيشتر شعب علوم و دانشهای عصرش , مانند فقه , کلام , اصول , تفسير , ادب و لغت , فلسفه و تصوف وغيره تأليفات بزرگی دارد . به هر حال کتاب العقد النضيد شرحی است بر نهج البلاغه که تاکنون به چاپ نرسيده ولی شنيده ام کتابخانه مجلس به دليل وجود نسخه ای از اين کتاب در آن کتابخانه آن را آماده چاپ کرده است . سالها پيشتر وجود اين نسخه در کتابخانه مجلس و ضرورت انتشار آن را مرحوم علامه سيد عبدالعزيز طباطبايی در مجله تراثنا ( البته با عنوان العقد الفريد ) متذکر شده بودند ( شماره ۵ مجله ) . در يمن چند نسخه از اين کتاب را در برخی کتابخانه های خصوصی يمن ديدم و از آنها عکسهايی را سفارش دادم . هم اينک عکس نسخه ای کهن از آن (کهنتر از نسخه مجلس ) در اختيارم هست که برای تدوين برخی مقالاتم به آن مراجعه می کنم . نکته مهم در رابطه با اين شرح اين است , که در حقيقت اين کتاب خلاصه ای است از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد با اندکی اضافات . اما به هر حال انتشار آن به دليل آنکه نقطه نظرات مورد تأييد زيديان يمن را درباره پاره ای از مسائل تاريخی و مذهبی روشن می کند , اهميت دارد . شماری ديگر از منابع آن را نيز شناسايي کرده ام که در مقاله ام در رابطه با نهج البلاغه که در يادداشت پيش از آن سخن گفتم , مطرح نموده ام.
۳- علي بن ناصر سرخسي و کتاب اعلام نهج البلاغة
با وجود اينکه تا کنون دو مقاله در رابطه با شخصيت علي بن ناصر سرخسي از سوی اينجانب در طول سالهای گذشته در مجله معارف (مرکز نشر دانشگاهی) به چاپ رسيده، اما همچنان اطلاعات تازه ای از او در لابلای نسخه های خطی ديده می شود که در مقاله ای که هم اکنون برای مجله کتاب ماه دين تدوين می کنم، آخرين يافته های خود را درباره او گردآورده ام. در دو مقاله گذشته که حدود چهار تا پنج سال پيش از سوی نگارنده منتشر شد، اين نکات را به طور مدلل و بر اساس اسناد مختلف نشان دادم:
۱- علي بن ناصر سرخسي، نويسنده شرح نهج البلاغة موسوم به اعلام نهج البلاغة، از دانشمندان اواخر سده ششم و معاصر فخر رازی بوده و افزون بر ادب و فقه و حديث در فلسفه و حکمت هم دست داشته و جالب اينکه در سند فلسفی خواجه نصير طوسی به ابن سينا نام وی به عنوان شاگرد افضل الدين غيلاني، متکلم و فلسفه دان نامدار و نويسنده کتاب حدوث العالم ( منتشر شده از سوی آقای دکتر مهدي محقق) ياد شده است.
۲- علي بن ناصر مکاتبه ای هم با فخر رازی داشته که متن آن را بر اساس دو نسخه در مجله معارف منتشر کردم.
۳- وی افزون بر اين دانشها، در دانش تاريخنگاری هم دست داشته و کتابی درباره تاريخ سلاجقه نوشته با عنوان اخبار الدولة السلجوقية که بارها به چاپ رسيده است.
۴- وی در انتقال نسخه نهج البلاغة به يمن به دليل شاگردان زيدی خود سهم مهمی داشته و شرح او نيز برای زيديان يمن متنی شناخته شده بوده و در حقيقت کتاب او تنها از اين طريق برای آيندگان حفظ شده است. با اين وصف او بی ترديد امامی مذهب بوده است و در کتابش اشاره به امامت دوازده امام ديده می شود (نک: اعلام، ص ۲۰۳).
آنچه که تاکنون مورد اشاره قرار گرفت، به اضافه برخی ديگر از اطلاعات درباره او تمام آن چيزی است که در دو مقاله که سالها پيش از نويسنده اين سطور منتشر شد، بر اساس مدارک متعدد مورد بحث قرار گرفته بود؛ اطلاعاتی بر اساس کتابهايی مانند تاريخ نيشابور و لباب الالباب عوفی و کتب رجال زيديه و تواريخ فلسفه و پاره ای از نسخه های خطی. در سفرهايی که پس از تحرير اين دو مقاله به يمن داشتم، در شهر صعده نسخه ای کهن از نهج البلاغة و نسخه ای کهنه از اعلام نهج البلاغة در اختيارم قرار گرفت که اطلاعاتی که در دو مقاله پيشتر در رابطه با علی بن ناصر سرخسی نوشته بودم را مورد تأکيد قرار می داد. البته کتاب اعلام نهج البلاغة سالها پيش توسط استاد عزيز الله عطاردي در هند و سپس در ايران منتشر شده بود و استاد نظر مشهور را که مولف کتاب معاصر شريف رضي بوده، نادرست دانسته و نشان داده بودند که چطور در اين شرح از اشخاص متأخرتری مانند وبری خوارزمی و ديگران نقل قول شده است. يک نکته ديگر هم از سوی استاد مورد توجه قرار گرفته بود و آن اينکه مکاتبه او با فخر رازی را بر اساس نسخه دانشگاه تصحيح کرده بودند و همين امر، نويسنده را در تصحيح دوباره متن مکاتبه و اين بار بر اساس دو نسخه ياری کرد؛ اما خوب ساير مطالب و از جمله مسئله ارتباط با زيديه و يا سند فلسفی خواجه و نيز کتاب اخبار الدولة السلجوقية از مواردی بود که بحمدالله در دو مقاله پيشگفته برای نخستين بار مورد مداقه قرار می گرفت. البته اين کار حاصل مطالعه ای مستمر در اين موضوع و گاهی يافتن مطالبی به صورت اتفاقی بود که نتيجه آن شناخت يکی از عالمان برجسته ايرانی است که به ويژه کتاب اخبار الدولة السلجوقية او بيش از صد سال است که از سوی شرقشناسان مورد مطالعه قرار گرفته و همواره در مورد هويت مؤلف آن اختلاف بوده است؛ اين امر به اين دليل بود که اين نويسندگان اطلاعی از اعلام نهج البلاغة و مؤلف آن و اطلاعاتی که درباره او در منابع زيدی موجود است، نداشته اند. در يادداشت بعدی می کوشم، درباره کهنترين نسخه اعلام نهج البلاغة و ضرورت تصحيح دوباره اين متن سخن گويم؛ من چند سالی پيش عکسی از اين نسخه کهنه را به کتابخانه آية الله مرعشی تقديم کردم.
۴- نسخه ای کهن از اعلام نهج البلاغة از سال ۶۳۵ق
در يادداشتی که پيرامون علي بن ناصر سرخسي نوشته بودم، درباره اين نسخه کهن که در يمن موجود است، به اشاره سخن گفتم.
در اينجا به معرفی نسخه می پردازم و اميدوارم استاد عطاردی برای چاپی ديگر از کتاب اعلام نهج البلاغة، از اين نسخه بهره گيرند. نسخه های اساس چاپ استاد عطاردی همگی نسخه های متأخری هستند و بهره وری از نسخه حاضر بی ترديد در ارائه متنی صحيح تر از کتاب کمک خواهد کرد. اين نسخه را قريب پنج سال پيش در شهر صعده يافتم و از آن عکسی در اختيار بنده قرار دارد.
در صفحه عنوان با خطی متأخر( ۱۰۳۰ق) چنين آمده است:
" کتاب اعلام نهج البلاغة تأليف السيد الامام الامجد الاطهر المرتضی حسيب الأبوين وأفضل من في الخافقين ملک السادة والنقباء علي بن ناصر الحسيني السرخسي أطال الله بقاه وکبت بالذل حسدته وأعداه".
در دنباله می نويسد: " نقلت هذه الترجمة بلفظها من نسخة خزانة حي الفقيه حميد بن أحمد المحلي الشهيد رحمه الله تعالی".
حميد محلی دانشمند نامدار زيدی و از دانشمندان محفل المنصور بالله زيدی است که چندين کتاب مهم او به چاپ رسيده و اخيرا هم ديدم دوست عزيز آقای سيد علی موسوي نژاد رساله ای از او را که در رد بر حسينيه است بر اساس نسخه ای که من آن را برای مجموعه طاووس يمانی و عکسهای زيدی سفارش داده بودم ( نسخه ای متعلق به مجموعه ای از مکتبة الهاشمي) به چاپ رسانده اند (در مجله هفت آسمان).
در پايان نسخه اعلام نيز گواهی کاتب چنين است:
" تمّ الکتاب بعون العزيز الوهاب وکان تمامه يوم السبت لثلاث خلون من شهر شعبان سنة خمس وثلاثين وستمائة بخط منصور بن مسعود بن عباس بن أبي عمرو.."
درباره چگونگی ورود اين کتاب به يمن و اينکه تنها از طريق يمن و زيديان يمنی است که ما همينک کتاب اعلام نهج البلاغة را در اختيار داريم و اينکه تمامی نسخه ها به اصل يمنی باز می گردند، در دو مقاله ای که درباره مؤلف در مجله معارف سالها پيش منتشر کردم، توضيحات وافي داده ام و تنها در مقاله ديگری که اين روزها درباره او می نويسم نکات تازه ای را مطرح می کنم که به نظر من می تواند از برخی جهات اهميت داشته باشد. درباره نسخه حاضر اين نکته نيز قابل ذکر است که تنها دو سه دهه پس از وفات مؤلف در يمن کتابت شده است.
۵- نسخه ای کهن از نهج البلاغة در يمن؛ يادداشتی درباره ورود اين کتاب به سرزمين يمن
به مناسبت معرفی نسخه کهن اعلام نهج البلاغة در يادداشت قبلی، مناسب ديدم نسخه نهج البلاغه ای را نيز که همراه همان نسخه و در ضمن يک مجموعه موجود است، در اين يادداشت معرفی کنم.
البته اين نسخه نهج البلاغة در مقايسه با نسخه های ديگر کتاب اندکی متأخرتر است، اما به دليل اينکه سندی است مهم برای اطلاع از نحوه ورود اين کتاب به يمن و حامل اطلاعاتی است در رابطه با نسخه مادری که از ايران به يمن در اوائل سده هفتم قمری منتقل شده است، اهميت زيادی دارد. به همين دليل با اينکه چند سالی پيش در رابطه با اين نسخه يادداشتی را در مجله ميراث شهاب قم در قالب نامه ای رسمی به کتابخانه آية الله مرعشی منتشر کرده ام؛ ولی در اينجا مناسب ديدم اطلاعاتی را بر اساس کتاب در دست انتشارم با عنوان" روابط فرهنگی ايران و يمن" در رابطه با اين نسخه و زمينه های انتقال نهج البلاغة به يمن منتشر کنم. اطلاعات بيشتر در رابطه با زيديه و نهج البلاغة در همين کتاب و در مقاله ای که در رابطه با اين موضوع به زبان عربی نوشته ام و به زودی منتشر می شود، آمده است. در مقاله اخير به طور کلی به روايات مختلف نهج البلاغة و نسخه های خراسانی نيز پرداخته ام. به هر حال بيشتر نسخه های کنونی نهج البلاغة در يمن و از جمله نسخه ما که ظاهرا کهنترين نسخه اين کتاب در يمن است، به همين روايت خراسانی نهج البلاغة باز می گردد که با همکاری علمای خراسان و يمن هم اينک در اختيار ما قرار دارد. پيش از معرفی اين نسخه ذکر چند نکته را ضروری می دانم:
در مقالات مربوط به علی بن ناصر سرخسی در رابطه با اين شخصيت و اينکه او دست کم مدتی را در شادياخ نيشابور به سر می برده مطالبی را متذکر شده ام. در اينجا به ذکر سه تن از شاگردانش که از او کتاب اعلام نهج البلاغة (يا اعلام الرواية) را شنيده اند، می پردازم:
۱- الشيخ الأديب معين الدين (يا معز الدين؟) تاج الدين أحمد بن أحمد بن الحسن البيهقي البروقني (و يا به نام: أحمد بن الحسن، يا: زيد بن أحمد بن الحسن؛ و گفته شده که: "زيد وأحمد اسمان على مسمى واحد" . حتی نام او را به صورت أحمد بن زيد بن علی الحاجي _ يا ابن الحاجي_ نيز آورده اند). وی از تلامذه الشريف علي بن ناصر مؤلف أعلام الرواية على نهج البلاغة بوده است و خود متن نهج البلاغة را نيز بر شيخ الإسلام يحيى بن إسماعيل نيشابوری در رمضان سال ۶۰۰ در نيشابور شنيد، کما اينکه از او متون ديگری را هم روايت می کرد مانند سفينة الحاكم الجشمي، و الصحاح الستة. گفته شده که از عراق (که منظور از آن عراق عجم است و نه عراق عرب) در سال ۶۱۰ ق به حوث آمده (در زمان المنصور بالله عبد الله بن حمزة). زيديان يمنی مانند ابن الوليد، وحميد المحلي، و احمد الاکوع معروف به شعلة از او اجازه دريافت داشتند.
۲- الفقيه الأجل الفاضل، ركن الدين فيروز شاه الجيلي الزيدي، وی أعلام الرواية على نهج البلاغة را بر مؤلفش علي بن ناصر سماع کرده است.
۳- الشيخ المكين، مريد(؟) الدين الحسن بن مهدي البيهقي البروقني. گفته شده که وی أعلام الرواية على نهج البلاغة را بر مؤلفش ملك السادة والنقباء علي بن ناصر الحسيني السرخسي سماع کرده است .
خود متن نهج البلاغة را در خراسان سه تن از زيديان که يکی اصلا يمنی و دو تن ديگر يکی از بيهق و يکی هم احتمالا خراسانی و يا از اهالی طبرستان بوده و دست آخر سفری به يمن داشته اند، دريافت داشته و اسباب انتقال آن را به يمن فراهم کرده اند. يکی از اين سه تن احمد الحاجی بيهقی است که پيشتر از او نام بردم و در کنار اعلام نهج البلاغة، خود متن نهج البلاغة را نيز روايت می کرده است. المرتضى بن سراهنك شخص دوم است که از او پس از اين سخن خواهيم گفت. شخص سوم که اصلا يمنی است و تنها سفری به ايران داشته را در اينجا معرفی می کنيم: اين شخص عمرو بن جميل النهدي شيخِ الإمام عبد الله بن حمزة است که نهج البلاغة را در نيشابور بر دانشمندی از سادات خراسان يعنی يحيى بن إسماعيل الحسيني العلوي النيسابوري پيشگفته فرا گرفته بوده است.
در اينجا به معرفی اين يحيی می پردازيم که معرفی او می تواند تا اندازه زيادی ما را با شرايط تاريخی انتقال کتاب نهج البلاغة و نيز حضور زيديان در خراسان آشنا کند.
در مورد يحيی بن اسماعيل منابع زيدی چنين نوشته اند:
السيد الإمام العلامة الصدر الكبير العالم، العامل، مجد الملة والدين، وافتخار آل طه وياسين، ملك الطالبية يحيى بن إسماعيل بن علي بن أحمد بن محمد بن يحيى بن محمد بن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن بن عمر الأشرف بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، الحسيني العلوي النيسابوري.
گفته شده که او از عمويش الحسين بن علي بن أحمد الجويني بسياری از متون حديثی را شنيده بوده است:كتب الحاكم الجشمي، مانند (تنبيه الغافلين)، و(جلاء الأبصار)، و(السفينة)، و نيز (أمالي أبي طالب)، و(صحيفة زين العابدين) ، و(صحيفة علي بن موسى الرضا)، و(نهج البلاغة)، و(أمالي السمان)، و(صحيح البخاري)، و(مجموعات الحميدي). از شاگردان او در منابع زيدی، عمرو بن جميل النهدي شيخِ الإمام عبد الله بن حمزة، و همچنين أحمد بن زيد بن علي الحاجي، را بر شمرده و گفته اند که آن دو در بلده شادياخ نيشابور در سال ۵۹۸ ق و پس از آن بر او سماع کرده اند.
بنابراين عمرو بن جميل بن ناصر النهدي نيز سفری به ايران داشته و خود يکی از حاملان ميراث زيدی و معتزلی خراسان به يمن بوده است. عمرو بن جميل النهدي اجازه ای از يحيی بن اسماعيل داشته که درباره آن می گويد: "ولقد استفدنا منه شيئاً آخر ما لم نستفد من غيره، وكان إتفاق ما أثبته ـ رضي الله عنه وأرضاه ـ من كتبه لهذه الإجازة في آخر يوم الاثنين لأواخر ذي القعدة سنة ستمائة بظاهر شادياخ بنيسابور في خانقاه القباب". از همو همچنين نقل شده که: "قرأت(جلاء الأبصار) للحاكم بتمامه ببلدة شادياخ على شيخي تاج الشرف يحيى بن إسماعيل، وهو قرأه على عمه الحسين (يا الحسن) بن علي العلوي، وقرأت (أمالي السيد الناطق بالحق) على شيخي المذكور بشادياخ بنيسابور، غرة المحرم سنة ثمان وتسعين وخمسمائة، والصحيفة لزين العابدين على شيخي المذكور، وصحيفة علي بن موسى الرضا عن شيخي المذكور في تأريخ سنة ثمان وتسعين وخمسمائة، و(نهج البلاغة) في مدرسة شيخي المذكور في الضفة الشرقية، في شهر رمضان سنة ستمائة بقراءة الإمام الأجل أحمد بن زيد بن علي بن الحاجي البيهقي بحضور سيد النحاة سالم بن أحمد بن سالم البغدادي، والشيخ الحسين بن محمد الواسطي."
بنابراين وی دست کم دو سالی را در نيشابور بوده و کتاب نهج البلاغة را با قرائت ابن الحاجي بيهقي از استادش فرا گرفته بوده است. اين مطالب اطلاعات جالبی را درباره محيط نيشابور و آموزشهای زيديان و شيعيان آنجا در اين دوره زمانی به دست می دهد که حائز اهميت است. عمرو بن جميل در مسير نيشابور، سفری نيز به ری داشته، کاری که توسط زيديان ديگری نيز که از يمن به ايران سفر می کرده اند، صورت می گرفته است. اين به دليل اهميت ری در آموزشهای معتزلی و زيدی بوده است. در اين باره او گفته است که: "و(أمالي السمان) قرأته بتمامه على الشيخ العالم إبراهيم بن إسماعيل الحياني بقرية الحي من رستاق الري سنة خمس وتسعين وخمسمائة". او در بازگشت به يمن برای المنصور بالله عبد الله بن حمزة و محمد بن أحمد بن الوليد، در هجرة قطابر اجازه ای نوشته در دوشنبه سوم ربيع الآخر سال ۶۰۶ق. بنابر گزارش منابع زيدی، وی در سفر به ايران در حقيقت حامل دعوت المنصور بالله برای زيديان ايران بوده است و گفته اند که: "ولعمرو بن جميل مقالات حسنة وتأويلات لبعض الأحاديث موافقة".
اما در مورد المرتضى بن سراهنك که به يک واسطه از علی بن ناصر سرخسی روايت می کرده: وی الشريف الفاضل شرف الدين أبو طالب المرتضى بن سراهنك بن محمد بن يحيى بن علي بن سراهنك بن حمزة بن الحسن بن علي المرعشي بن عبد الله بن محمد بن الحسن بن الحسين الأصغر بن علي زين العابدين بن الحسين بن علي بن أبي طالب الحسيني العلوي المرعشي معرفی شده است . او متن نهج البلاغة را بر الشيخ معين الدين أحمد بن زيد الحاجي، به سند او از يحيى بن إسماعيل الجويني شنيد و نيز متن شرح اين کتاب يعنی (أعلام الرواية على نهج البلاغة) را بر ركن الدين فيروز شاه الجيلي، و بر الحسن بن مهدي البيهقي، ونيز بر أحمد بن زيد الحاجي، قرائت کرد. المرعشي به يمن نيز آمده بوده و (أعلام الرواية) را حميد بن أحمد المحلي در ذي القعدة سال ۶۳۸ق از همين مرعشی شنيده است. عبارت طبقات الزيدية ابراهيم بن القاسم چنين است:
"قال مولانا الإمام المؤيد بالله محمد بن القاسم: في ذكر (نهج البلاغة)، واجل من أخذ عليه هذا الكتاب باليمن السيد المرتضى بن سراهنك الواصل من بلاد العجم مهاجراً إلى الإمام المنصور بالله عبد الله بن حمزة ومتجرداً للجهاد بين يديه، فوافى ديار اليمن ، وقد كان الإمام قبض فأخذ عنه أولاد المنصور بالله وشيعته هذا الكتاب، وتوفي هذا الشريف المذكور بظفار دار هجرته بعد أن خلطه أولاد المنصور بالله بأنفسهم وزوجوه بنتاً للمنصور بالله، وقبره جانب الجامع المقدس بحصن ظفار." بنابر اين او اندکی پس از النهدي و الحاجي به يمن آمده است و نسخه او ديرتر به يمن رسيده؛ اما روشن شد که نسخه او بر اساس نسخه الحاجي بوده است. وی در عين حال، کما اينکه تصريح شده به و اسطه سه تن از استادانش، کتاب اعلام نهج البلاغة را در ثبت خود داشته است.
نسخه ما که شامل دو متن نهج البلاغة و اعلام نهج البلاغة است، در حقيقت به همين المرتضی بن سراهنک باز می گردد. در پايان نسخه نهج البلاغة در اين مجموعه که در دنباله آن نسخه اعلام نهج البلاغة قرار گرفته و ما آن را در يادداشت قبلی معرفی کرديم، با خطی کهن چنين می خوانيم:
" تم کتاب نهج البلاغة بلطف الله تعالی وعونه فله الحمد. ونقل من نسخة بخط السيد الشريف الفاضل شرف الدين أبي طالب المرتضی بن سراهنک المرعشي الحسيني والحمدلله وصلواته علی سيدنا محمد وآله." در دنباله با همان قلم نوشته شده: " يتلو ذلک شرح نهج البلاغة ان شاء الله تعالی وهو المعروف بالاعلام." در کنار همين صفحه باز می خوانيم: " بلغ معارضة وتصحيحا وحراسةً علی نسخة الأصل بحمدالله تعالی ومنه." بنابر اين نسخه ما (هر دو متن نهج و اعلام) بر اساس نسخه المرعشي نوشته شده است.
در پايان همين نسخه باز می خوانيم که : " سمع هذا الکتاب المسمی بنهج البلاغة قراءة من أوله الی آخره الشيخ الفاضل الکامل منصور بن مسعود بن عباس وحضر السماع الفقيه السيد العالم سليمان بن شريح وأنا أنظر في نسخة صحيحة معارضة بنسخة السيد الفاضل الشريف العالم شرف الدين شيخ العترة الطاهرة التي قرأتها عليه وهو المرتضی بن سراهنک الحسيني المرعشي وأجزت لهما رواية ذلک (؟) ولمن أجد من الاخوان أيد الله بهم الدين وکثرهم في العالمين وکتب العبد الفقير الی رحمة الله أحمد بن محمد الأکوع في شهر الله الأصم رجب سنة سبع وثلثين وستمائة والحمد لله حق حمده وصلواته علی رسوله سيدنا محمد وآله وسلامه وهو حسبنا الله ونعم الوکيل."
برای اين أحمد بن محمد بن القاسم بن محمد بن إبراهيم الحميري المعروف بالأكوع، ومشهور به شعلة الحوالي الصنعاني در طبقات الزيديه ابراهيم بن القاسم چنين نوشته شده:
"قرأ في كتب الأئمة وشيعتهم على شيخه محيي الدين محمد بن أحمد بن الوليد العبشمي، ما بين سماع وإجازة ومناولة، وكان بعض سماعاته على شيخه المذكور سنة أربع عشرة وستمائة. وله إجازة عامة من الفقيه أحمد بن أحمد، أو زيد بن أحمد الحاجي القادم إلى حوث سنة عشر وستمائة، ومن جملة ما أجاز له (نهج البلاغة)، و(الإفادة تأريخ الأئمة السادة)، و(سفينة الحاكم)، وغيرها، وكذلك أجاز له السيد المرتضى بن سراهنك جميع مروياته وأجازاته ومسموعاته منها (نهج البلاغة)، وكتاب (أنساب الطالبية)". در حقيقت الاکوع با وجود اينکه از الحاجي البيهقي نيز اجازه عامی داشته ولی متن نهج البلاغة را تنها بر المرعشي خوانده بوده و به همين دليل هم در اينجا تنها از او که خود از الحاجی استفاده کرده بوده، نام برده است. بدين ترتيب کتاب نهج البلاغة و اعلام سرخسي در يمن بيشتر به نام المرعشي پيوند می خورده است.
بر روی برگ پايانی نسخه نهج البلاغة، يک اجازه ديگر به تاريخ ۷۸۹ق نيز نقل شده است.
منصور بن مسعود بن عباس در حقيقت کاتب اين مجموعه ( در ۶۳۵ق ) است که نام او در پايان نسخه دوم اين مجموعه يعنی اعلام نهج البلاغة آمده است و ما در يادداشت قبلی در اين باره سند مربوط را نقل کرده ايم.
۶- شرحی بر نهج البلاغة از مؤلفی امامی در ميان زيديه
در يمن به نسخه ای از شرحی بر نهج البلاغة در يکی از کتابخانه های خصوصی يمن برخوردم که از لحاظات مختلف برای من جالب توجه بود؛ در اين يادداشت سعی می کنم نکاتی را در معرفی اين متن با خوانندگان محترم در ميان بگذارم.
۱- مؤلف اين شرح يکی از نويسندگان ايرانی و از منطقه گيلان بوده که نسخه کتاب او در ادوار نزديک به مؤلف سر از يمن پيدا کرده است[۱]. شايد اين کتاب جزء آخرين کتابهايی است که وسيله زيديان ايرانی پيش از پايان کلی حضور زيديه در ايران به يمن منتقل شده است. البته انتقال اين کتاب به يمن با وجود آنکه مولف آن امامی و نه زيدی بوده، چندان مايه تعجب نيست چرا که کتاب در زمينه نهج البلاغه است که خود متنی شناخته شده برای زيديان ايرانی و يمنی بوده است. در طول تتبعی که در کتابخانه های يمن داشتم به شمار ديگری از نسخه های کتابهای نويسندگان امامی در يمن دسترسی پيدا کردم که انشاء الله درباره آنها در آينده مطالبی خواهم نوشت.
۲-کتاب شرحی است بر نهج البلاغه تأليف نظام الدين احمد الجيلاني [۲] و نام کتاب نيز بر روی آغاز آن در نسخه ما، انوار الفصاحة و اسراع (کذا) البراعة آمده است. در حاشيه همين صفحه با خط ديگری (خط يمنی) نام کتاب انوار الفصاحة و اسرار البراعة آمده و مؤلف را هم نظام الدين علي بن الحسين بن نظام الدين الجيلاني المريداني الامامی معرفی کرده و گفته که اين نسخه محتملا به خط مؤلف است در سه مجلد و تاريخ تأليف هم که در پايان نسخه، مؤلف به آن اشاره کرده شوال ۱۰۳۵ است. بلا فاصله در يک يادداشت ديگر در ذيل همان (و اين بار هم با خط يمنی)، کتابت نسخه به قلم مؤلف مورد تأکيد قرار گرفته است. البته خط اصل نسخه بی ترديد خطی فارسی است و مسلما اين نسخه از ايران به يمن رفته و نه اينکه در آنجا مورد استنساخ قرار گرفته باشد. در مورد اينکه اين نسخه به خامه خود مولف است، همه چيز البته آن را گواهی می دهد، اما به هر حال تصريحی بر اين مطلب در نسخه ديده نمی شود، گرچه از کاتبی هم نام برده نمی شود. اين نسخه شامل سه جلد از کتاب است.
۳- در پايان جلد نخست اين کتاب که بخش اول نسخه ما را شامل می شود، مولف از پايان گرفتن اين بخش در روز دوشنبه ۸ محرم ۱۰۳۴ق ياد می کند و می نويسد که اين کتاب را در اصفهان تسويد کرده است. وی از خود به نظام الدين بن علی بن الحسن بن ملک نظام الدين المريداني اللاهجاني الکيلاني ياد می کند. در مقدمه جلد دوم صراحتا نام کتاب به صورت اسرار البراعة وانوار الفصاحة ياد شده است، ولی در پايان جلدهای دوم و سوم به صورت انوار الفصاحة و اسرار البراعة آمده است. پايان جلد دوم هم در جمادی الاول سال ۱۰۳۴ق بوده و پايان جلد سوم در شوال ۱۰۳۵ که البته اين سه جلد تنها شامل شرح بخشی از نهج البلاغه است.
۴- مولف برای منابع رجالی و کتابشناختی البته ناشناخته نيست . اما از منابع کتابشناسی مختلف بر می آيد که نام کتاب با اندکی اختلاف گزارش شده و حتی نام مولف و تاريخ کتابت کتاب هم در مواردی به طور دقيقی ارائه نشده است. اما از گفته الذريعه بر می آيد که مجلدی از اين کتاب با تاريخ ۱۰۳۶ در کتابخانه سپهسالار ( فهرست، ۲/۵۳) هست که بنا به نقل آقا بزرگ احتمالا به خط مولف است و با اين حساب بايد گفت که جلد پايانی (شايد جلد چهارم) اين نسخه در ايران است. نسخه سپهسالار در آغاز در کتابخانه تربيت بوده و سپس به آن کتابخانه منتقل شده است. در اين نسخه مولف را حکيم الملک خوانده اند.
۵- مولف در خطبه و مقدمه آغازين کتاب به تفصيل درباره شيوه و اهداف و منابع خود در تدوين اين کتاب سخن رانده و چنانکه از کتاب هم پيداست، کتاب با نظم و شيوه معين و جالبی تدوين شده است. البته مولف در اين شرح مفصلا از شرح ابن ميثم و ابن ابی الحديد استفاده کرده و اين نکته را هم در مقدمه مورد تذکر قرار داده است، ولی بررسی ميزان اين نقلها و سهم خود وی نياز به مقايسه بيشتر دارد. نکته جالب اينکه در ذيل سطور متن نهج البلاغة به ترجمه فارسی آن نيز مبادرت کرده که هم اکنون در نسخه ما اين ترجمه ها در سرتاسر کتاب ديده می شود. در آغاز کتاب، مولف در ضمن عنوان تمهيد نکاتی را به عنوان پيش درآمد شرحش مورد بحث قرار داده است. اين مقدمات شامل مباحث مفصلی در رابطه با دانشهای ادبی و بيان، معانی و بديع است و بحثی مفصل نيز درباره خطابه دارد و دست آخر هم به موضوع امامت و طبعا از نقطه نظر انديشه اماميه پرداخته است. نويسنده به شرح و تفسير مفصل خطب علاقمند است و به ذکر مباحث فلسفی و عرفانی و مقايسه عقايد حکماء و متکلمين نيز پرداخته است ، که اين امر البته ريشه در منبع او يعنی ابن ميثم دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
[۱] اين نکته از تاريخهای مالکيت و يا تولد واقفان و مالکان يمنی نسخه بر روی صفحات نخست بر می آيد.
[۲] برای او نک: مقاله آقای عارف نوشاهی در يکی از شماره های اخير آينه ميراث
سه شنبه ۱۶ تير ۱۳۹۴ ساعت ۹:۴۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .